شیرین زبانی های اخیر!
دختر دوساله مون هنوز مخرج "ک" نداره و بجاش اگر "ک" ابتدای یا وسط کلمه باشه میگخ "ت" و اگر آخر کلمه باشه میگه "خ"!
می خواست جوراب هاش رو از پاش در بیاره که نمی تونست... با صدای بلند فریاد زد "تُمَــــــخ تُمَـــــخ"!
داشت آب می خورد. چند قطره ای آب ریخت روی فرش. یهو زد روی پاش و گفت" ای بر سرم!! آب ریخت!
وقتی می خواد برام قصه تعریف کنه میگه: یه روز یه هاپو لَفت و لَفت و لَفت تا لسید به پیشی
بعد پیشی لفت و لفت و لفت تا لسید به آقا اسبه
بعد آقا اسبه لفت و لفت و لفت ....
داغ داغ:
تو موبایلم عکس کیکی رو دیده که بصورت رشته ای با اسمارتیز تزیین شده. فکر کرده تسبیحه! میگه مامان این تسبیح رو می خری باهاش نماز بخونم؟ گفتم عزیزم این تسبیح نیست...اسمارتیزه! می گه: این اسمارتیزو می خری باهاش نماز بخونم؟؟
فردای روزی که همسرم از کربلا برگشته بودن داشتن لباس می پوشیدن که با هم بریم بیرون. فاطمه سادات مشغول بازی بود که دید باباش داره لباس می پوشه. طبق معمول پرسید "تُجا می لی؟" همسرم گفتن میرم بیرون. فاطمه خانوم با تعجب پرسید "میلی کلبلا؟؟"
از حراجیه سرزمین شاد، به اصرار خودش براش یه تل عروسکی خریدم. تا شب مشغولش بود و از اونجایی که خودش رو تو آیینه ندیده بود، تصوری هم از تل نداشت! شب اومد تل رو گذاشت روی سرم . بعد با خوشحالی گفت " ماماااان تل گذاشتی....تولدت مبالَخ!!