سه سالگی
تولد سه سالگی دخترک مون رو در شرایطی پشت سر گذاشتیم که همسر جان در سفر کربلا بودن و خودمون هم تقریبا مریض بودیم.
با این حال دوستای گل مون زحمت کشیدن و عصر روز نهم آذر، روز تولد دخنری اومدن پیش مون و یه دور همی ساده و صمیمی برگزار کردیم . هم از حال و هوای نبودن همسری بیرون اومدیم و هم تولد رو دوستانه برگزار کردیم.
ان شاالله تولد اصلی رو بعد از اومدن بابای فاطمه سادات و بعد ماه صفر،خانوادگی میگیریم.
دخترک مون روز به روز بزرگتر میشه. دیگه یه دختر بچه ی کوچولو نیست که هر هفته کار جدیدی یاد بگیره. بلکه هرروز و هرلحظه ما رو با حرف ها و حرکاتش شگفت زده می کنه.
کامپیوتر مون رو به چند دلیل جمع کردیم و هر از گاهی با موبایل وبلاگ دوستان رو چک می کنم و امکان نظردهی ندارم.
حال و احوال اکثر دوستان فضای مجازی رو از طریق شبکه های اجنماعی می پرسم. اگرچه اینجا رونق گذشته رو نداره ولی به هدفی که از اول دنبال می کردم و اون ، پیدا کردن دوستای خوب و صمیمی برای خودم و دخترکم بود، رسیدم.
از طرفی بیشتر وبلاگ نویس های هم دوره ی ما دیگه اینجا نمی نویسن و جای دیگه ای رو برای ثبت عکس و خاطره های کوچولوهاشون انتخاب کردن.
ممنون میشم آدرس شبکه های اجنماعی دوستای وبلاگ نویسم رو داشته باشم تا روی ماه بچه هاشون رو ببینم.
امیدوارم همه در پناه خدا باشین!