فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

مادردختری

کتاب و کتاب خوانی

1393/9/2 10:49
نویسنده : مهدیه
819 بازدید
اشتراک گذاری

یه جورایی تخصصیه...اگر موضوع براتون جالب نیست ، منتظر پست های بعدی باشید!

یادم میاد دانش آموز که بودیم، تابستون ها یا ایام عید که از تحصیل نسبتا فارغ می شدیم، سعی می کردیم وقت مون رو با خوندن کتاب های مختلف پر کنیم.

تاثیری که از کتاب ها و رمان های مذهبی می گرفتم، گاهی خیلی بیشتر از کتاب های علمی یا روانشناسی بود.

خوندن زندگینامه های شهدا و علما رو هم دوست داشتم.

بعد از اینکه خوندن و نوشتن یاد گرفتیم، هر از چندی پدرم برامون کیهان بچه ها می خرید و مادرم هم تاکیدش روی خوندن کتاب داستان راستان بود. قرآن خوندن رو هم پدرم بهم یاد داد. این جور که روزی یک جزء قرآن می خوندن و منم کنارشون می نشستم و به آیات قرآن نگاه می کردم. گاهی پدرم ازم می خواست یک صفحه رو من بخونم.

از دوران راهنمایی و دبیرستان خواهرم داستان های جلال رفیع رو از مجله ی پیام زن، با زبان شیرینش برام می خوند و به زیبایی می تونستم تصویر ذهنی ایجاد کنم و با تمام شخصیت های داستان ارتباط برقرار کنم.

دبیرستانی که شدم، خواهرم هم دانشجو شده بود و پاش به فروشگاه ها و انتشاراتی ها و نمایشگاه های کتاب تهران باز شده بود و اون هم بعد از پدرو مادرم و شاید خیلی بیشتر از بقیه، برام کتاب تهیه می کرد و بعد از مدتی یک مسیر مطالعاتی هم برام مشخص کرد....البته نه به اجبار و آشکار... وقتی کتاب های کم حجم و پرمحتوای روایت فتح رو بهم می داد ، انگیزه ی بیشتری برای خوندن ، اون هم در میانه ی سال تحصیلی پیدا می کردم و با اشتیاق کتاب ها رو می خوندیم و با هم در باره شون بحث می کردیم.

سال های پیش از ازدواج، زندگی نامه ی شهدا از زبان همسران شون رو خونده بودم و تصویر خاصی از زندگی و جهاد زن برام ایجاد شده بود...یه تصویر آرمانی از زندگیه یک زن! نمی دونستم با جامعه ی امروزی مطابقت داره یا نه ولی به آرمانی بودنش اطمینان داشتم! به همین جهت سعی می کردم زندگیم رو به رفتار ها و بیشتر از اون تفکرات شون نزدیک کنم!

مقتل خوانی رو هم دوست داشتم... یکی از اولین مقاتلی که خوندم "آفتاب در حجاب " بود. نه سبک نوشته اش و نه نوع نقل داستان، بلکه فضای داستان من رو سوق می داد به سمت خوندن مقتل های معتبر.

گاهی هم از دوستانم کتاب های روانشناسی هدیه می گرفتم و رمان های بلندبالا!!! ولی به دلم جا نمی کردن و این جرئت رو داشتم که بعد از مطالعه ی چند صفحه از خوندنش منصرف بشم! نمی خواستم رشته ی ذهنم پاره بشه! نمی دونم متوجه منظورم شدین یا نه!!!متفکر

الحمدلله سالهای گذشته هم ، کتاب های خوبی نوشته شده و بعید می دونم اگر کسی اهل کتاب خوندن باشه، از نبودن کتاب خوب حرف بزنه.

* * *

اخیرا از سری نوشته هایی از قلم سید مهدی شجاعی، کتاب سقای آب و ادب رو خوندم...

دو روز پیش مطالعه ی " من زنده ام" رو تموم کردم         

و توصیه ی اکید می کنم به دوستان برای مطالعه ی این کتاب و کتاب های در این مسیر مثل رمان "دا"

تصویر بسیار زیبایی که  روزهای جنگ و اسارت رو ارایه می دن و به حفظ یکسری ارزش های اسلامی و حتی ملی در شرایط عجیب جنگ و اسارت  در لابلای داستان اشاره می کنن!

و کتابی که این روزها بدست گرفتم، رمان مانندی! هست بنام "نامیرا" که به گفته ی آقا برای شناخت فتنه و فتنه گران خیلی موثره!

اگر دغدغه مندید...نامیرا رو از دست ندید!!!

خلاصه اینکه دوستان کتاب خوان...بسم الله! این جور مطالعه ها کمترین کاریه که برای حفظ و تحکیم عقاید مون می تونیم داشته باشیم. البته قطعا کتاب خوانی منافع بی نظیر و متعددی برای هر کس به دنبال داره، ولی بنظر من اون وجه اول، از همه چیز مهمتره!!!!

* **

ببخشید اگر طولانی شد... زمینه سازی هاش صرفا بجهت ثبت خاطراتم بود!

و انتهای کلام هم یک پیشنهاد دوستانه!

پسندها (3)

نظرات (14)

اقازاده
2 آذر 93 12:30
سلام جالب بود
mahtab
2 آذر 93 14:52
سلام دوست خوب کتاب خونم باید اعتراف کنم در کتاب خوانی یدت طولاتر از منه جمله رو داشتی؟ من هم از کتابهای سید مهدی شجاعی خیلی خوشم میاد و "آفتاب در حجاب" واقعا برام خاطره ی خوشی از نوشته های ایشون ساخته برام چه خوب که تو این پست کتاب ایشون رو هم معرفی کردی...اتفاقا خیلی دوست داشتم این روزها کتابی از ایشون بخونم...افتاب در حجابشون از چند تا سخنرانی و مداحی و ...بیشتر بر روح ادم اثر میذاره "دا" رو هم خوندم اما فکر میکنم واقعا تحمل خوندن این کتابها رو ندارم دیگه...بس که به قول شما زندگیها و ایدئولوژیهاشون آرمانیه و در برابرشون ادم واقعا ناامید میشه از خودش "ارمیا" از رضا امیرخانی رو هم بهم معرفی کردن و میخوام بخونم..اونم در مورد سالهای دفاع مقدسه راستی احسنت به خونواده ی اهل مطالعت خدا براتون حفظشون کنه ببینم مگه شما خواهر بزرگتر از خودت داری؟ فکر میکردم یک خواهر کوچکتر از خودت داشته باشی
مهدیه
پاسخ
سلام مهتاب عزیز ببخش باوجود اینکه این.روزها واقعا کمتر.وقت میکنم بهت سر بزنم، با حوصله ی تمام وبلاگم.رو.میخونی!! منم تابحال کتابی اثرگذارتر از آفتاب در حجاب نخواندم اگر.قلم شون رو.می پسندی، "سقای آب و ادب" و "آسمانی ترین مهربانی" رو حتما بخون ارمیا هم از هدیه های خواهرم بود...قبل ازدواج خونده بودم قلم امیرخانی رو هم دوست دارم ولی با شخصیت ارمیا ارتباط هوبی برقرار نکردم...دلم میخواست اون هم شخصیتی آرمانی باشه که اینطور نبود! فضای قصه ملموس نبود برام! ولی داستان سیستان از رضا امیرخانی رو خیلی دوست دارم و بارها خوندمش! مهتاب جان خواهرم چهارسال از من بزرگترن... علاقه ام به مطالعه رو مدیونشون هستم!
کوثر
2 آذر 93 17:12
سلام مهدیه جانم ما که کلا خوره کتاب محسوب میشیم، خانوادگی! و سال های بعد فارغ التحصیلی که هر سال قرارمان نمایشگاه کتاب تهران بود و غرق شدن در دربای کتاب... اما درباره کتاب ها، قلم «من زنده ام»، از «دا» خیلی قوی تر است. دوتا رمان وداستان در همان فضای جنگ شطرنج با ماشین قیامت داستان های شهر جنگی این دوتا کتاب خیلی خوبه. خیلی هم روان و قشنگه. قلم امیرخانی را در سفرنامه نویسی خیلی می پسندم. اگر داستان سیستان را خیلی خواندی و برایت شیرین بود، پس جانستان کابلستان را هم بخوان. اما رمان هایش از نظرم گیر دارد. (مفهومی) اگر دیدمت روزی، و فرصتی شد، مفصل می گویم. اما مجموعه داستان کوتاهش «ناصر ارمنی» هم خوب است. دیگه... بیشتر وقتت رو نمی گیرم. ببوس گل دختر رو
مهدیه
پاسخ
بله اتفاقا اسم شما در خانواده ی ما پیوند محکمی با اسم نمایشگاه کتاب داره! منم احساس می کنم من زنده ام قلم قوی تره داره! کاملا ملموسه... کتاب هایی که معرفی کردین رو هم زحمت بکشین تهیه کنین...ما اینجا از بی کتابیه شهرمون داریم رنج می بریم! خوشحال میشم کتاب های خوب رو معرفی و تهیه کنین برامون!ناصر ارمنی رو هم خوندم...سال های اول ازدواج... منم کلا زبان داستان نویسیه امیرخانی رو دوست ندارم. جانستان کابلستان رو هم دست خواهر جان دیدم...یه بخش هاییش رو هم در حال خوندنش برام تعریف می کرد..قسمت های طنز سفرنامه رو بیشتر...
مامانی و بابایی دخمل بلا
2 آذر 93 22:06
سلام مهدیه جان عزیز و گلم , مامانی مهربون فاطمه جونم عزیز دلم این پستت به شدتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تماااااااااااااااام به دلم نشست ... بعد از چندین پست غم انگیز و ناراحتیت برای از شیر گرفتن فاطمه جانمون , این پستت یه انرژی و روحیه خاصی داشت .... ممنوووووووووووون از این معرفی های ارزنده در رابطه با کتاب ... باز هم از این کارها بکن و از کتابای خوبی که خواندی و تاثیر مثبت گرفتی برامون معرفی کن ... خیلی خوشحالم کردی با معرفی این چند کتاب ... حتما تهیه میکنم و مطالعه میکنم ... آفرین به خانواده هوشمند و خواهر مهربان و اهل مطالعت که دلسوزانه تورو در مسیر درست هدایت کرده .. فاطمه جونمو ببوس ... دوستت دارممممممممممم دوست خوب من ....
مهدیه
پاسخ
بله خداروشکر از افسردگیه بعد از شیر گرفتن دخترم در اومدم! سعی می کنم با پست های جدید بتونم فضای دلگیر پست های گذشته رو جبران کنم! سعی کن در اولین فرصت این کتاب ها رو تهیه و مطالعه کنی! بذار فاطمه کوچولو به دیدن یه مادر کتاب به دست عادت کنه! و فضای کتاب خوانی رو از همین حالا در خونه و ذهن دختر گلت ایجاد کن!
مریم مامان دونه برفی
3 آذر 93 9:41
سلام خانمی چه خوب که اینقدر کتاب خوندن رو دوست داری ولی متاسفانه من به بهانه وقت نداشتن هیچ وقت کتاب نمیخونم . البته دوران تجرد وضعیتم خیلی بهتر بود ولی بعد از ازدواج یا بهتره بگم بعد از تولدامیرعلی دیگه کاملا ارتباطم با کتاب قطع شد چون به معنای دقیق کلمه امیرعلی اجاز ه دست گرفتن کتاب یا قرآن یا هرچیز دیگه ای رو از من سلب کرده . یا باید با اعمال شاقه کتاب بخونم یا کتاب پاره پاره دست بگیرم. یکبار کتاب دا رو از دوستم قرض کردم و خیلی از صفحاتشو خوندم اون هم مواقعی که امیرعلی خواب بود ولی مدت زمانی که کتاب دستم بود اونقدر زیاد شد که مجبور شدم تموم نکرده پسش بدم.
مهدیه
پاسخ
بله مریم جان اغلب بچه دارها اوضاع مشابهی دارن! فاطمه سادات هم همکاریه چندانی نمیکنه! مواقعی که کتاب دستم باشه بیقراریش بیشتره! ولی ما به مناسبت تولدش براش سرسره گرفتیم و این روزها من کنار سرسره می شینم و فاطمه مشغول بازی میشه و من مشغول مطالعه! با این وجود بنظرم یکی از راه های علاقه مند کردن بچه ها به کتاب اینه که پدر و مادر رو کتاب به دست ببینن! من حتی قرآن رو هم با صدای بلند می خونم تا با کلماتش آشنا بشه...
کوثر
4 آذر 93 12:10
سلام یه توصیه... قطعا یکی از راه های علاقه مند کردن بچه ها به کتاب اینه که پدر و مادر رو کتاب به دست ببینن! ولی در حدی که حس کنن کتاب باعث میشه که پدر ومادر بهشون بی توجه باشند. به نظرم برای بچه کتاب خریدن و خوندن، هم راه موثر و مفیدیه. ما اینققققققققققققققققققققققققققدر کیسه کتاب پاره داریم که... انصافا خونه ما، اگر خرید هر چیزی بیش از حد نیاز (خصوصا تو سال های تحصیل و حقوق کارمندی بابا)، چرا و اما و اگر داشت، هیچ وقت خرید کتاب، مسئله نبود. هیچ وقت با این سوال درباره کتاب، روبرو نمی شدیم اما مثلا اگر جوراب داشتم و دوباره می خریدم، می پرسیدن الان این جوراب احتیاجت بود؟! اما در مورد کتاب، هیچ وقت خاطرم نیست که بابا پرسیده باشه، چرا کتاب خریدین. امروزه که می گن چرا کتاب از سبد ماهانه وهفتگی نیازهای خانوار، نیست یا خارج شده، ما همیشه جزو اولویت هامون بوده، الحمدلله... یادمه عشقم این بود که پول عیدی هام رو جمع کنم و نگه دارم برا نمایشگاه کتاب... البته کلا دست کتاب خریدنم، بیشتر از کتاب خوندنمه... خلاصه ما همه جوره در زمینه مطالعه در خدمتیم... دربست، تو راهی هم سوار نمی کنیم.
مهدیه
پاسخ
خب الحمدلله! ایشالا به درد این دنیا و اون دنیا مون بخوره!
مامان محمد مهدي (مرضيه)
5 آذر 93 15:30
سلام مهديه جون خيلي خوبه كه اين همه به مطالعه علاقه دارين و البته فرصتش رو هم دارين من هم علاقه دارم ولي متاسفانه كمبود وقت...در حال حاضر مشغول خواندن كتاب "لشكر خوبان" هستم ولي به شدت كند پيش ميرم چون محمدمهدي اصلا مجال نميده و در طول روز هم كار اداره كتاب جالبيه و حضرت آقا هم از اين كتاب تجليل كردند نوشته هاي سيدمهدي شجاعي رو هم دوست دارم،‌كشتي پهلو گرفته و خدا كند تو بيايي رو خوندم و سقاي آب و ادب رو هم دلم مي خواد چون تعريفش رو خيلي شنيدم يه چيز جالب: منم مثل مهتاب فكر مي كردم خواهرت از خودت كوچكتره!
مهدیه
پاسخ
خب الحمدلله کتاب های خوبی خوندین و می خونین منم لشکر خوبان رو خیلی دوست دارم بخونم... باید دوباره منتظر فرصت مناسب باشم وقتایی که کتاب دستم نباشه، مشغول وایبر و ...میشم. ولی اگر بجاش کتاب بخونم عذاب وجدانم کمتره!
زهره مامانی فاطمه
11 آذر 93 10:40
ممنون از معرفی کتابهای خوب من دارو خوندم حالا اینم میخونم
مهدیه
پاسخ
خواهش میشه بنظر من این کتاب از دا قشنگ تره!
پرنسس
13 آذر 93 12:27
اره خییییییلی کتاب قشنگیه من این رو خوندم و بهش خیییلی خیییلی علاقه دارم.
مهدیه
پاسخ
محمد
22 دی 93 7:04
به ما هم سر یزن. با مطلب جدید "طرز تهیه چیزبرگر پنیری" آپ شدم .... امیدوارم از این غذا خوشتون بیاد ... منتظتونم ...
محمد
23 دی 93 23:16
به ما هم سر بزن. با مطلب "طرز تهیه شکلات مغزدار با میوه های خشک" بروز شدم ... منتظرتونم
محمد
25 دی 93 6:44
سلام با "دسر لبو" بروز شدم ... به منم سر بزن.
محمد
25 دی 93 6:56
سلام، با مطلب جدید "دسر لبو" بروز شدم ... به ما هم سر بزن.
محمد
29 دی 93 7:13
سلام، به منم سر بزن. آپم آپم آپم با مطالب "8 راز خوشمزه تر شدن عدسی" و "4 ناراحتی که با فصل زمستان می‌رسند" بروزم ... منتظرتونم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد