بـــــــــــــــــــــــــــــــرف

این روزا یه برف حسابی اومد و حال و هوای شهرمون رو تغییر داد.

تو رشت اینقدر بارون میاد که گاهی دلمون برای یه هوای متفاوت تنگ میشه! واسه همین رشتی ها بجز تجربه ی ناگواری که چند سال پیش از برف داشتن، کلا یه جور دیگه برف رو دوست دارن. یکی از دلایلش هم اینه که بعد از برف، بلافاصله بارون میاد و زودتر از همیشه بساط برف جمع میشه!!!

خلاصه اینکه از شنبه داره برف میاد و دلمون شاد شده!

قراره این بارش رحمت الهی تا فردا ادامه داشته باشه و امیدوارم مایه ی دردسر برای کسی نشده باشه.

دخترم از پشت پنجره به برفا نیگا می کنه و میگه "بــــــَـــ" . بچه ها رو درحال برف بازی می بینه و ذوق می کنه و می گه آبازی! نمی دونم چرا به برف بازی می گه آب بازی؟!

یه چند باری هم برف رو آوردیم تو خونه تا از نزدیک باهاش آشنا بشه. بیشتر دوست داشت برف رو بچشه که مانعش می شدیم! با زهرا سادات گلوله ی برفی درست  می کردن و به سمت هم پرتاب می کردن و جیغ می کشیدن.

مادرشوهرم هم تعطیله و مونده تو خونه و بچه داری میکنه و ما هم اکثرا شب ها می ریم بیرون و ت شهر دور می زنیم و خوش می گذره!

البته این برف، یه جورایی هم باعث دردسر شده. خواهرم و خاله ام هفته ی پیش رفته بودن مشهد و پرواز برگشتشون دیروز بود. اما بخاطر شرایط نامساعد جوی، پنج شنبه میان رشت. دلم واسه خواهرم تنگ شده! و بیشتر از من، اونه که دلش برای دیدن خواهرزادش داره پرپر می زنه!

به برکت این برف دوست داشتنی همسری تا ظهر سرکار می مونه و نهار رو با هم می خوریم. به محض وارد شدنش به خونه فاطمه سادات می پره بغل باباش و به لباساش اشاره می کنه و می گه "دَر" می دونه اگه باباش لباساش رو در بیاره بیشتر پیشش می مونه. از این کارش به شدت خوشحال می شیم و ذوق می کنیم.

تو این مدت بعد از یک سالگیش یه عالمه کار جدید یاد گرفته:

می شماره: یک دو سه چهار پنج  -----   اِ دو سه تا بـَــ

باز و بسته -----  بــــــــاز  اَسدِه

و زمانی که pp می کنه، به سمت دستشویی اشاره می کنه و می گه " آبازی"

عروسک ها رو روی پاش می ذاره و می گه بیس بیس بیس بیس (همون پیش پیش خودمون)

و همچنین کلمه هایی که بیشتر استفاده میکنه:

زهرا سادات ----- دادا

پیشی ----- بیسی

عکس ----- عَس

پا ----- با

دست---- دَ

نمی دونم چرا وقتی شروع به نوشتن می کنم همه ی کارای این وروجک از یادم میره؟!!!

هر وقتی یادم اومد بقیه اش رو هم می گم!!!

یک شنبه عکسای آتلیه رو آوردن تا انتخاب کنیم. 15 تا از عکس ها رو جدا کردیم و ایشالا می دیم برای چاپ. امیدوارم تا قبل عید تحویل مون بدن!