فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

مادردختری

اولین کلاس آموزشی

دیروز با دخترم در اولین جلسه ی کلاس پرورش خلاقیت خانه ی مادر و کودک اردی بهشت شرکت کردیم. فضای کوچیک اما جالب و شادی بود.  به محض ورود، زهرا جون و محمد پاسا ی گلش رو دیدیم. تو جلسه ی اول مامان ها و بچه ها بیشتر با هم و با مربی شون آشنا شدن و با حلقه های هوش بازی کردن و از وسایل های بازی مهد استفاده کردن و در آخر هم یه عصرونه ی کوچولو خوردن و بای بای  بعنوان اولین جلسه کار خاصی انجام ندادن و ما هم یه کم تو ادامه دادن کلاس ها تردید داشتیم .ولی تو صحبتی که با مربی شون داشتیم به این نتیجه رسیدیم که یک ماه اول رو شرکت کنیم تا ببینیم سطح کلاسها تا چه اندازه است و بعدش تصمیم بگیریم ادامه بدیم یا نه! ...
9 ارديبهشت 1393

کربلا

کربلاییم... در جوار بارگاه سید الشهدا و در فاصله ای نه چندان دور از حرم قمر بنی هاشم امشب با کربلا وداع  میکنیم و صبح فردا عازم کاظمینیم ... اما هنوز داغ  وداع با امیرالمومنین روی دلم سنگینی می کند      
1 ارديبهشت 1393

نجف اشرف

سلام این پست رو از لابی هتل اللیوان در نجف اشرف در فاصله ی نسبتا نزدیکی از حرم مطهر امیرالمومنین (ع) میذارم برای همه تون دعا کردم و میکنم و امیدوارم ما رو از دعا فراموش نکنید انشاالله امشب با حضرت امیر وداع می کنیم و فردا صبح عازم کربلای معلاییم  
29 فروردين 1393

خداحافظ

بالاخره رفتنی شدیم... اگه خدا بخواد امشب میریم تهران و صبح فردا پرواز داریم به نجف. دعا کنین که شدیدا محتاج دعای خیرتون هستم. دعا کنین خدا بهم صبر و رضایت مندی بده! این چیزیه که شدیدا بهش احتیاج دارم. اگه گوشیم روشن بود و تو هتل های محل اقامت مون وایرلس پیدا کردم حتما از حال و هوای زیارت حرمین، براتون می نویسم. اسم همه ی کسانی که بهم سر زدن و التماس دعا داشتن رو به همراه اسم کوچولو شون ، نوشتم تا بدقولی نکرده باشم. برای همه تون بهترین ها رو از خدا می خوام. خداحافظ ...
26 فروردين 1393

روزشمار

4 روز مانده و پایان این بیقراری بهشت است بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری ...
23 فروردين 1393

سفر کربلا

سلام به لطف خدا اگه قسمت باشه هفته ی آینده عازم سفر به کربلای اباعبدالله هستیم. البته تا وسطای عید هنوز تصمیم داشتیم سفر رو به خرداد ماه موکول کنیم اما از اونجایی که شنیدم هوای خرداد برای سفر با بچه اصلا مناسب نیست و از طرفی اون ایام،  هم زمان میشه بهاجام جهانی و قطعا برای همسری دغدغه ایجاد می کنه! تصمیم بر این شد که آخر فروردین بریم سفر. تو کمتر از دو روز همه ی کارها رو انجام دادیم و پدرشوهرم مدارک رو بردن قم. چون کاروانمون از قمه و عموی همسری مدیریتش رو عهده دارن! توصیف اشتیاقم برای سپری شدن این روزهای آخرِ انتظار در قالب کلمات نمی گنجه!  یادمه 5 سال پیش زیر گنبد اباعبدالله ، روز آخر سفرمون دستامو آوردم بالا ...
20 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد