روزانه های 19 ماهگی
نَ می خوام
نَ می شه
نَ میام
نَ کُن
و ...
پرکاربرد ترین کلمات این روزهای دخترک ماست.
و این تاکید روی فتحه ی ابتدایی رو از جناب پدرشوهرم و لهجه ی شیرین قمی شون به ارث برده!
کماکان سلام کردن رو خیلی دوست داره و روزی چند بار بهمون سلام میکنه.
اگر ازم چیزی بخواد، بوسم میکنه و بعد خواسته اش رو میگه. ترفندی که گاهی هم من بطور عکس، وبرای خودش ازش استفاده می کنم!
تا چند روز پیش ، وقتی ازش می پرسیدیم اسمت چیه؟ می گفت "مَن!!! اما باباش بهش یاد داده بگه فاطمه که البته نمی تونه خوب تلفظ کنه و میگه "آمِمِه" و "مامِمِه"
باقی کلمات رو تقریبا درست تلفظ میکنه.
به کتاب میگه "تِتاب" و علاقه ی شدیدی داره که کتاب قصه رو جلوش بذاریم و از عکس های توش ازش سوال بپرسیم. - بچه داره چیکار میکنه؟ - توپ چه رنگیه؟ - سرسره کجاست؟ و ...
سوره ی توحید رو یاد گرفته. البته فقط کلمات آخر آیات رو میتونه خودش تلفظ کنه. از فرستادن صلوات هم فعلا فقط آهنگش رو یاد گرفته.
علاقه ی شدیدی به تلفن همراه من داره و از دیدن فیلم هاش خسته نمی شه. دیشب وسط خواب، سرش رو بلند کرد و گفت " اَلو" !!!!
به فیلم هایی که ما می بینیم توجه میکنه و گاهی وسط فیلم برامون توضیح میده که نی نی افتاد، گریه کرد، جیغ کشید ،.. . حالات چهره اش موقع تعریف صحنه های فیلم خیلی بامزه میشه.
خلاصه اینکه هر کلمه ای رو از دهنمون بشنوه تکرار میکنه! گاهی کلمات سخت میشن و تکرارشون هم بامزه از آب در میاد.
به خالش علاقه ی زیادی داره. روزی هزاااااااار بار گوشی رو روی گوشش می ذاره و میگه "آلــــــه"!
یه بار یه مفاتیح پیدا کرده بود و باز میکرد و سوره ی توحید رو می خوند. خیلی برام جالب بود که چطور بین سوره ی توحید و عربی بودن مفاتیح ارتباط برقرار کرده.
نماز خوندنش هم به این ترتیبه. قنوت - رکوع - سجده - قنوت - رکوع - سجده . ...
یه سری کلمات نا مفهومی رو هم موقع نماز خوندنش با خودش زمزمه می کنه!
بالا پایین رفتن از پله ها رو به تنهایی یاد گرفته و دیگه به هییییییییییچ وجه راضی نمیشه تو بغلمون از پله ها بالا و پایین بره.حتی وقتی عجله داشته باشیم هم باید منتظر پاهای کوچولوی دخترمون باشیم.
بزرگترین لذتش تو روزهای گرم تابستونی اینه که با مادرم به گلهای باغچه شون آب بدن و با پدرم حیاط خونه شون رو جارو کنن!
هر جا و تو هر ظرفی، حتی اگر یک قطره آب هم ببینه میره سر وقتش و یواشکی آب بازی میکنه.
ولی به خیس و کثیف شدن دست و پا و بدنش حساسه. وسط غذا خوردن هم باید چند باری دستاش رو بشوریم تا به خوردن ادامه بده!
برای عروسک هاش مادری می کنه. حموم شون می کنه. لباساشون رو تعویض میکنه. بهشون غذا میده و سفت بغل شون میکنه. ولی هر چند دقیقه ای میاره میده به من و میگه "آم" تا به عروسک هاش شیر بدم!
از اونجایی که روزه گرفتن برام سخت نباشه و گرما و تشنگی بهم فشار نیاره، دارم شیرش رو کم میکنم و روزی سه یا چهار وعده بهش شیر می دم. ولی برای همون وعده ها چنان ذوقی می کنه که انگار هر چند روز یک بار بهش شیر می دم!!!
این قدر به قلم و بقول خودش "چشم چشم دو ابرو" علاقه داره که اگر یه مداد یا خودکاری ببینه ساعت ها اون رو تو دستش می گیره. جاریم بهش میگه دختر قلم به دست!
حتی اگر کاغذ دم دستش نباشه، روی شکم عروسک هاش نقاشی میکنه!
دوست داره روی کاغذ عکس حیوون ها و اشیاء مختلف رو بکشیم و ازش بپرسیم این چیه؟ تا بهمون بگه و ذوق زده بشه!!!
اما متاسفانه ها!!
جیغ زدن رو از دختر عموش که این روزها زیاد همدیگه رو می بینن یاد گرفته و به شددددددددددت جیغ میزنه. وقتی باهم دعواشون بشه تو چشمای هم نگاه می کنن وجیغ میزنن!
مواقعی که زهرا سادات پیش مون باشه به من میگه زنعمو و زمانی که بره خونه ی جاریم، به زن عموش میگه مامان. در مواقع عادی جایگاه جفت مون رو رعایت می کنه!