فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

مادردختری

سفرنامه ی مشهد

1392/8/11 12:42
نویسنده : مهدیه
636 بازدید
اشتراک گذاری

الحمدلله خدا قسمت کرد و با خانواده ی همسری عازم شهر امام رضا شدیم.

سفرنامه رو توی دو تا پست براتون می ذارم.

همونطور که گفته بودم قرار بود من و جاری و بچه هامون با هواپیما بریم مشهد و باقی با ماشین خودشون همسفرمون باشن.

اما شبِ قبل از سفر که رفته بودم خونه ی پدرم تا فاطمه رو حموم و آماده ی سفر کنیم، جاری جون زنگ زد و گفت بهتره من و همسری با هواپیما بریم و خودش و همسرش با ماشین بیان. دلیلش رو جویا شدم و گفت این جوری بیشتر خوش میگذره!!!

منم قبول کردم و گفتم پس حالا که همین دوتا بلیط رو به سختی پیدا کردیم ، پس مسیر رفت من و همسری هوایی بریم و مسیر برگشت اون و همسرش. از اونجایی که برادر شوهر جان ، از اول دلشون می خواست هوایی برن مشهد و ولی چون بلیط نبود مجبور به سفر زمینی شده بودن، از پیشنهاد من خوششون اومد و پذیرفتن!

قطعا سفر زمینی برای من سختی هایی داشت ولی از اونجایی که جاری جون گفته بود من در کنار شوهرم بهم خوش میگذره و زهرا سادات عاشق هواپیماست و همچنین برای راضی نگه داشتن دل برادرشوهر،چنین پیشنهادی دادم!!!

ساعت 2 روز یکشنبه خانواده ی همسر و جاری و خانواده ی جاری، حرکت کردن و پدرم اومدن دنبال ما و ما رو بردن فرودگاه.

پروازمون با 7 و نیم ساعت تاخیر انجام شد. به شددددددددددددددت کلافه  و خسته شده بودیم. توی فرودگاهی که هیچ سیستم گرمایشی ای نداشت،  با یه بچه ی یک ساله معطل شدن کار آسونی نبود. ساعت 12 شب هواپیما پرید و سفر مارکوپولویی مون آغاز شد!

اما این اول ماجرا نبود......[تعجب]

محل اقامت مون، منزلی بود که عموی همسری نزدیک حرم خریدن و زائر سرایی شده برای مسافرین مشهد. هر کس از اقوام قصد زیارت امام رضا رو داشته باشه ، کلید رو می گیره و میره اونجا. چند روز قبل از سفر کلید رو از قم برامون پست کرده بودن و ما هم فکر می کردیم خونه خالیه!

حالا فکر کنین ساعت 2 صبح رسیدیم مشهد و رفتیم خونه و در کمال ناباوری دیدیم سه جفت کفش جلوی دره!

زنگ رو زدیم و دخترعموی همسری در رو باز کرد.بنده خدا داشت شوکه میشد!!!

نصفه شب بود و براشون ماجرای سفر رو توضیح ندادیم و رفتیم تو و خوابیدیم!

صبح بعد از صبحانه رفتیم حرم و تو صحن جامع بودیم که صدای اذان بلند شد. بخاطر نگه داشتن فاطمه سادات نوبتی نماز ظهر و عصر رو خوندیم و نشد بریم زیارت و برگشتیم خونه. عموی همسری نهار خریدن و خوردیم و باهاشون خداحافظی کردیم و اونها عازم قم شدن.

چند ساعت بعد همسفر هامون رسیدن مشهد.

شب اول دخترمون تا ساعت 3 صبح گریه می کرد. هر کاری کردم نخوابید. همسفرهامون هم خسته ی راه بودن و نیاز به استراحت داشتن و با گریه های دخملی، خواب از سر همه شون پریده بود.

مادرشوهر وجاری ، به سختی فاطمه سادات رو خوابوندن و صبح روز بعد در کمال تعجب دیدیم دلیل این همه گریه و بی تابی، یه دندون کوچولو بوده که روی لثه ی بالایی دخترم جوونه زده بوده! خدا میدونه چقدر خوشحال شدیم.

...


بخاطر سردی هوا، نمیشد زیاد بریم زیارت. روز اول که بارون بود و هوا به شدت سرد بود. روزهای بعد هم خیلی سوز داشت. ولی با این حال روزی دوبار می رفتیم زیارت و الحمدلله تونستیم استفاده کنیم.[فرشته]

چهارشنبه هم به اصرار همسری ، با جاری و زهرا سادات و زنداداشِ جاری ، رفتیم سرزمین موج های آبی و خیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوش گذشت. جاتون خیلی خالی بود.

تو حرم برای همه تون دعا کردم. 

تو سرزمین موج های آبی هم همین طور!!!!!!!!!!!!![نیشخند]

پنج شنبه ظهر هم بعد خوندن نماز تو حرم با صفای امام رضا، به سمت رشت حرکت کردیم. شب گرگان خوابیدیم و جمعه عصر رسیدیم رشت.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مرضيه (مامان محمدمهدي)
11 آبان 92 13:21
سلام خانم خانما
زيارت قبول
ما رو دعا كردي يا نه؟
دندون مشهدي فاطمه سادات مبارك
يه بوس محكم از طرف من براي فاطمه جون


آره مرضیه جون
خیلی دعا کردم
نصف دعاهام شد واسه دوستای وبلاگی!!!
الناز مامان آوا
11 آبان 92 17:46
زيارتتون قبول مهديه جون.
دندون جديد فاطمه ساداتم مبارك. آخه بيچاره بچه درد داشت
قربونش برم من

خوش به حالتوووووووووون سرزمين موج هاي آبي منم خيلي دلم ميخواد.
انشالله كه هم زيارت قسمتمون بشه هم سرزمين موج هاي آبي


دعا میکنم ایشالا جفتش قسمتتون بشه!!!!!!!!!!!!
مشهد با همه ی سختی هاش خوب بود و خوش گذشت. ایشالا با آوا جونی و همسری برین!
سرزمین موجهای آبی هم که................ اصلا نمی دونم چه جور میشه اون همه لذت و هیجان رو به قلم آورد؟1
مامان آرینا موفرفری
12 آبان 92 0:52
سلام عزیزم زیارت قبول
دندون ناز و تازه مبارک گلم.


ممنون عزیزم
مامان نی نی
12 آبان 92 9:49
سلام عزیز دلم ممنون که به ما سر زدید وممنون بابت اظهار لطفتون به فاطمه گلی
زیارت قبول
دستتون داریم و با افتخار لینکتون کردیم شما هم اگه دوست داشتید ما رو لینک کنید و به ما هم رمز بدید که مطالب وبلاگتون رو ببینیم

ما هم شما رو با افتخار لینک می کنیم!
(زهره)مامان فاطمه
12 آبان 92 15:07
سلام عزیز دل زیارت قبول .روی هم رفته سفر خوبی بوده برات دندون دخملی هم مبارک
میای وبلاگم تولدم تبریک نمیگی بهم منم باهات قهلم


تبریک که گفته بودم
ولی باز ببخش اگه سرسری بود. سرم خیلی شلوغه و دوباره سرما خوردم! فقط اومدم یه سر کوچولو زدم که بی معرفتی نکرده باشم!
شاپرک
12 آبان 92 20:18
خوش به حالتون زیارت قبول
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد