فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

مادردختری

مریضی و هزار دردسر

1392/9/24 11:22
نویسنده : مهدیه
479 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

این روزا اینقدر درگیر بیماری خودم و فاطمه سادات بودم که نشد بیام و پست جدید بذارم. حرفی هم برای گفتن نبود. همش مریضی بود و مریضی!

سرماخوردگی من از یک شنبه ی هفته ی پیش شروع شده وتا حالا ادامه داره!

سه شنبه ی هفته ی گذشته با مادر شوهرم دختر عموها رو بردیم پارک بادی.. بهشون خوش گذشت. اولین تجربه ی پارک بادی برای دخترم بود. اولش به بغلم چسبیده بود و فقط حاضر میشد سوار تابِ ماهی زرد رنگ بشه که مثل همون رو تو خونه داره. فکر می کرد مال خودشه و بقیه مال بچه های دیگست! کم کم حاضر به استفاده از بقیه ی اسباب بازی ها هم شد.

تمام چهارشنبه رو مریض بودم و ناله زدم. معده درد و گلاب به رو تون اس هال داشتم.

پنج شنبه صبح پدرشوهرم از سفر کربلا برگشتن. نهار رفتم خونه شون. یه عالمه غذاهای رنگین رو سفره بود ولی من و دخترم برای چندمین روز پیاپی جوجه کباب خوردیم.

تا شبش حالم بدتر شد. فاطمه سادات رو به مادر وخواهرم سپردم و با پدرشوهر و مادرشوهرم رفتیم درمانگاه و سرم زدیم. تشخیص دکتر این بود که بخاطر مصرف آنتی بیوتیک لرز و اس هال و معده درد دارم.

همون شب آمپول و سرم زدم و سرپا شدم و همسری اومد پیشمون و برگشتیم خونه.

جمعه نهار و شام مهمونی دعوت بودیم. یه جورایی شده بود گودبای پارتی برای همسری و پسرخاله هاش!

شنبه صبح فاطمه سادات هنوز سرفه و آبریزش داشت. زنگ زدم به دکترش و کمی داروهاش رو تغییر داد و گفت تا سه روز دیگه اگه بهتر نشد ببرم دوباره ویزیت کنه!

از عصر شنبه تبِ واکسن یک سالگیش شروع شد. با دو وعده مصرف استامینوفن تونستم تبش رو کنترل کنم اما شب دوباره تب کرد. ساعت 3 صبح بچه رو بی خواب کردم تا مسکن بخوره و بنده خدا اینقدر ترسیده بود که نگو!

بچم از هرچی دارو و شربته وحشت داره. مریضی شده یه کابوس. برای هردومون.

مخصوصا این روزا خبر مریضی محیا جون رو هم شنیدم و حسابی بهم ریختم. نمی دونم چرا این روزا همه مریضن؟! یا خودشون یا بچه هاشون. اصلا امسال هم سرماش یه جور دیگه بود و هم مریضی هاش!

خدا برای هیچ مادری پیش نیاره که مریضی بچه اش رو ببینه. خیلی سخته. ما شمالیا یه ضرب المثل داریم که میگه " آدم مار بشه.... مادر نشه!!!"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مرمر مامان محیا
24 آذر 92 11:37
چی میشه گفت بجز اینکه ایشالا هر دوتون زودی خوب بشید.ی شب ک حال فاطمه سادات بهتر بود بسپارش ب باباش تا بتونی خواب کامل داشته باشی.ممن ک مریض شده بودم دکتر یکی از علت هاشو. خستگی دونست چون عملاچهمش درگیر محیا بودم ب خودم نمیرسیدم. انتی بیوتیکت اموکسی بود?اگه میبینی حساسیت گوارشی بهش داری ب دکتر بگو ک دیگه برات نن یسه و ی چیزز دیگه بده.بقیه توصیه ها رو مسیجی برات فرستادم.ب خودت برس تا بتونی از پس نی نی بر بیای.د
مهدیه
پاسخ
آره عزیزم اموکسی بود. البته بعد دوروز قطعش کردم! بنده خدا همسری ما اینقدر خستست که یکی باید بچه رو ساکت نگه داره اون بخوابه! ایشالا چهارشنبه هم عازمه. با همه ی همین خستگی هاش!
مرمر مامان محیا
24 آذر 92 11:39
درضمن مریضیا مث هر سال هستن.معمولا یک تا دو سالگی چون اولین برخورد بچه ها با انتی ژن هاست علائم شدیدتره.چون پارسال عملا از مامانشون انتی بادی میگرفتن اما امسال ...
مهدیه
پاسخ
به نظرم این طور نمیاد. من هرسال می مردم مریض نمی شدم. اما از پاییز تا حالا این پنجمین باره که سرما می خورم.
(زهره)مامان فاطمه
24 آذر 92 11:51
الهی بمیرم عزیزم بلا دور باشه از وجود خودتو وفاطمه سادات نازنینم برای سلامتیتون وقت اذان دعا کردم
مهدیه
پاسخ
ممنون زهره ی مهربونم. چشمم به دعای دوستای گلمه!
مامان ارمیتا
24 آذر 92 14:09
عزیزم ایشاا... که حال هر دوتون خوب خوب میشه.
مهدیه
پاسخ
مرضيه (مامان محمدمهدي)
24 آذر 92 15:55
انشاالله كه بلا دوره مواظب خودتون باش گلم
مهدیه
پاسخ
زینب (مامان سید)
24 آذر 92 16:00
سلام خواهر. بالاخره آدرس وب جدیدتو پیدا کردم... تو وب سیدممجتبی هم بدون لینک نظر گذاشته بودی.... خوبی؟ فاطمه سادات خاله بهتر شده؟ نبینم مریضی‌شو!!!
مهدیه
پاسخ
سلام زینبم مریض شدیم خاله!! برامون دعا کن! آخه آدرسم تغییر نکرده فقط بردمش تو نی نی وبلاگ! برم وبلاگ نی نی رو ببینم و نظر بذارم!
مامان بشرا
24 آذر 92 23:52
ان شالله زود خوب شین دکترا میگن سعی کنید بچه ها رو تا یکی دو سال اول مخصوصا هوای سرد بیرون نبرین مگه واکسنیه سالگی تب داره؟
مهدیه
پاسخ
خیلی بیرون نرفت. تو خونه همه مریض بودن. واسه بیرون رفتنش تدابیر امنیتی رو رعایت می کنیم! آره ظاهرا بعد از 10 روز تبش شروع میشه!
میم مثه محیا
25 آذر 92 8:22
آآآخی عزیزدلم خیلی سخته مریض باشی و بخوای مریضداری کنی انشالله زودتر خوب و سرحال بشید خواهرجان تا میتونی شلغم و لیمو شیرین بخور عزیزدلمه فاطمه،ما ادم بزرگا از دارو وحشت داریم چ برسه ب این فرشته ی کوچولو
مهدیه
پاسخ
البته دکتر گفت بچه هایی که لوزه های متورم دارن ترس از دارو توشون شدید تره و مشکل فاطمه ی ما هم همینه! ایشالا بزرگتر که شد حلش می کنیم!
صبا خاله ی آیسا
25 آذر 92 15:27
عزیزم امیدوارم حالت بهتر شده باشه
مهدیه
پاسخ
mahtab
25 آذر 92 17:51
مریضی خیلی سخته اون هم با بچه امیدوارم این دوره اخرین بار باشه که سزما میخورین
مهدیه
پاسخ
مامان اهورا (نرگس)
5 دی 92 0:13
بلا به دور مهدیه جون...
مهدیه
پاسخ
خداروشکر الان خیلی بهترم بوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد