مسافر کربلا
سلام
بالاخره بعد از 11 روز ، همسرم از سفر برگشت. فاطمه سادات از دیدن باباش اینقدر خوشحال بود که تا چند دقیقه از تو بغل باباش بیرون نمی اومد! بعدش هم تا چند ساعت خودش رو برای باباش لوس میکرد. تو بغل باباش قل میخورد و می خندید. همسری هم از دیدن راه رفتن دخترش چنان ذوقی می کرد که نگو!!!! خلاصه اینکه حسابی از دیدن هم خوشحال و راضی هستن! الهی شکر!
ظاهرا این سفر با سرمای شدید هوا، تریلی سوار شدن ها و تو چادر خوابیدن ها، شلوغی حرم و همه ی سختی های دیگه اش، برای همسر من و همراهانش حسابی ارزشمند بوده . با چنان ذوقی میگه 6 روز کربلا بودیم!!!! که دل آدم آب میشه! آخه تو همه ی سفر های قبلی فقط دو روز کربلا می موندن.
از ضریح جدید آقا اُبهت و زیباییش تعریف میکنه!
از موکب های بین راهی برای پذیرایی از زائرای اباعبدالله.
همسرم میگه تا یکی دو روز بعد اربعین غذاشون رو موکب ها بهشون می دادن!!! غذاهایی که زائرای ایرانی و ترکی و عراقی و لبنانی و ... برای زائرا تدارک دیده بودن.
.................
همسری عصر شنبه به سلامت از سفر برگشتن و منم این متن زیبا رو !!!!!!!!!! براش نوشتم و با یه پولیور قشنگ!!!!!!!!! که با کلی وسواس انتخابش کرده بودم ، بهش هدیه دادم!
غبطه خوردم به حالت زمانیکه مشتاقانه به سوی امامت شتافتی ، مصائب این راه را با یاد خرابه نشین های شام و پاهای پرآبله ی پری رویان خاک آلود، به جان خریدی!
و این اشتیاق با محبت امامت گره خورد، آنگاه که در جوار آستان بیکرانش، ذکر حسین حسین را با کلام فرشتگان زمزمه کردی و در عزای عظیمش بر سر و سینه زدی!
با اجر هزار شهید راه خدا، هزار حج مقبول، هزار صدقه و هزار روز روزه، به دیارت بازگشتی و هدیه ی پروردگارت نوریست که در قیامت به واسطه ی محبت به حسین(ع) در چهره ات می تابد و همگان به مقامت حسرت میخورند!
این است مقام زائر حسین(ع)
معرفت این دیدار، گوارای وجودت!