شرمنده
میدونم همه تون الان منتظر یه پست عکس دار از دخترم هستین و هربار ناامیدتون میکنم!
از شنبه دوباره دخملی مریض شد و باز عطسه و سرفه و آبریزش. اما این بار متاسفانه آلودگی چشم هم بهش اضافه شد. این بار به دلایلی نشد دخترم رو ببرم دکتر و با معاینات و مداوای دکتر جاری! الان دخملی نسبتا حال مساعدی داره.
یکشنبه شب که اصلا نخوابید و تا 4/30 صبح گریه کرد. جاری جون زنگ زد و تجویز دیفن هیدرامین کرد و خداروشکر فاطمه سادات تا 9 صبح خوابید. ولی بعد از بیدار شدنش به شدت مریض و کلافه بود. از ظهر همون روز احساس کردم چشماش آلوده شده. از دکترش نوبت گرفتم ولی گفت باید بیاید و بشینید تا نوبتتون بشه. اولش خواستم برم ولی همسری گفت مطب دکتر آلودست و چند ساعت نشستن تو مطب ، برای دخترم ضرر داره. همین شد که نرفتیم دکتر و مشکل رو تلفنی حل کردیم.
تا شب وضعیت چشمش بدتر شد و جاری قطره و پماد چشمی تجویز کرد. شب خونه ی مادر شوهرم موندیم و تا صبح هر دوساعت دخترم رو از خواب بیدار کردیم و تو چشمش قطره ریختیم. کار به شدت سختی بود که با عدم همکاری فاطمه خانوم سخت تر هم می شد!
صبحش هم خواهرم اومد پیشم تا تنها نباشم و بتونم دارو های فاطمه سادات رو بهش بدم.
خداروشکر الان وضعیت چشمش خیلی بهتره و خداروشکر علائم عفونت از بین رفته ولی هنوز کمی آبریزش بینی داره و سرفه میکنه.
بیشتر از یه ماهه که شبا خواب ندارم. با هر سرفه ی دخترم از خواب بیدار میشم. گاهی بالای سرش می شینم و گریه می کنم.
بخاطر حساسیتش به گرد و غبار مدتیه خونه رو گرد گیری نکردم و جارو نزدم تا خاک بلند نشه و بچم به عطسه نیفته.
ارزوی یه مهمونی... یه گردش وپارک رو دلم مونده. همه جا رو با ماشین میریم و بر می گردیم تا باد به بینی دخترم نخوره و آزرده نشه. یک ماهه که با معصومه جون قرار داشتیم بچه ها رو ببریم پارک ولی انگار طلسم شده. دلم برای دیدن نازنین زهرای زینب ضعف میره ولی نمی تونم بچه ی مریضم رو ببرم پیش دختر کوچولوش!
به همه ی اینا راضیم ولی نمی دونم چرا با این همه رعایت ، دخترم دائم مریض میشه.
دخترم این قدر لاغر شده که نگو!!!! از اون صورت تپلیش چیزی نمونده. وزنم که نمی گیره و بیشتر و بشتر نگرانم میکنه. هر کس می بیندش از علت لاغر شدنش می پرسه. مادرشوهرم هم همش این کاهش وزن رو بهم یادآوری میکنه و غصه ام بیشتر میشه. دخترم همش در حال گریه کردنه. هر چیزی رو ازش منع کنم زودی به گریه می افته.
نمی تونم بی تفاوت باشم. این رو هم قبول ندارم که با رعایت زیاد از حد بچه حساس و مریض میشه.
خدایا یعنی واقعا روزی میرسه که این مریضی ها دست از سرمون برداره!