فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

مادردختری

دعا کنید

1392/11/20 20:38
نویسنده : مهدیه
379 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امروز، چند باری اومدم نت تا بنویسم... اما هربار نمی شد... گاهی دستم نمی رفت و گاهی فاطمه سادات نمی ذاشت!

اولش خواستم بی خیال شم اما دیدم نمی شه!

بنا رو گذاشتم بر نوشتن!!!

اومده بودم تا از دخترم بنویسم!

اما از خبری می گم که این روزا ناراحتمون کرده!

یکی از شاگردای خیلی خوب مدرسه ی مادرم در اثر تصادف به کما رفته.

براش دعا کنید...

پدر و مادر و برادر کوچولوش هم بدلیل شکستگی دست و پا بستری هستن و "طیبه" کوچولو بیشتر از همیشه به دعای ما نیاز دره!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

mahtab
20 بهمن 92 22:23
الهی به حق نام "یا شافی السقم"همه بیماران ازجمله این دختر معصوم و خونوادش هرچه زودتر سلامتی کاملشونو به دست بیارن
مهدیه
پاسخ
آمین
مامان امیررضا
20 بهمن 92 22:40
خدا کمکش کنه عزیزم. اگه لیاقت داشته باشم براش دعا میکنم. خدا به حق دل شکسته ی حضرت رقیه کمکش کنه و به همشون سلامتی بده
مهدیه
پاسخ
ممنونم دوستم! انشاالله!
مامان باران
21 بهمن 92 8:42
سلام ممنون كه به وبلاگ من سرزدين.منو باران هم خوشحال ميشيم از شما خبر بگيريم.وبلاگ خوشگلي دارين انشاله فاطمه سادات جون هميشه سالم و سرحال باشه. در ضمن براي شاگرد مدرسه ي مامانتون هم يه عالمه دعا مي كنم. يه چيزه ديگه ما هم استاني هستيم.
مهدیه
پاسخ
خواهش مینم عزیزم ایشالا سال های سال زیر سایه ی پدر ومادر باشه! بوس
الناز مامان آوا
21 بهمن 92 11:02
وااااااااااي مهديه جون خيلي ناراحت شدم. من براش صلوات نذر كردم انشالله كه خوب ميشه.
مرمر مامان محیا
21 بهمن 92 11:31
خدایا خودت به طیبه کوچولو کمک کن.به مادر و پدرش رحم کن
مامان محمدپارسا
21 بهمن 92 12:21
ایشالاه که خدا شفاش میده.خیلی ناراحت شدم.براش دعا می کنیم. خدایا همه مریض ها رو شفا بده.آمین
ژاله مامان آیدا
21 بهمن 92 16:41
عزیزم انشااله که حالش خوب میشه براش دعا می کنم
صبا خاله ی آیسا
22 بهمن 92 14:27
انشاالله ک خیلی خیلی زود حالش خوب میشه امین
مامان بشرا
22 بهمن 92 15:43
آخه الهی هرچه زودتر حالش خوب بشه
مامان سید
22 بهمن 92 17:55
وااااای چقدر وحشتناک! خدا هرچه زودتر شفای کامل بهشون بده...
مامان سید
23 بهمن 92 12:33
اومدم برا دعوا!! چرا تهران نیومدی؟!!! کی اومد که تو باهاش نیومدی؟!! اصلا دلت اومد نیای؟ خوبه ما هم دیگه نیایم رشت؟!
مهدیه
پاسخ
مادر و خواهرم اومدن تهران یه کوچولو سختم بود بیام. آخه می خواستن دو روزه بیان و برگردن. اگه می اومدم هم چون سید همراهم نبود از ملاقاتتون محروم می شدم. دعا کن اگه خدا می خواد بطلبه با همسر بطلبه!
مامانی ساره
24 بهمن 92 10:35
انشاءالله که خدا شفاش بده خیلی ناراحت شدم، امیدوارم هرچه زودتر خبر سلامتیشو ازت بشنویم
زهره(مامان)
27 بهمن 92 8:47
ایشااله که الان بهتره
مامان محمد و ساقی
28 بهمن 92 0:04
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد