فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

مادردختری

16 ماهگی

1393/1/16 11:45
نویسنده : مهدیه
377 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

واقعا عذر می خوام از اینکه عکس نمی ذارم. باور کنین گوشیم پر شده از عکسای فاطمه سادات ولی سیم اتصالش خراب شده و نمی تونم حافظه اش رو خالی کنم. باید منتظر بمونم تا رم ریدر پیدا بشه و از خجالت شما دوستای مهربون و موبایلم در بیام!

مدتهاست از کارای فاطمه ساداتی ننوشتم. امروز صبح به ذهنم رسید تا دیر نشده و کاراش کهنه نشده باید بنویسم شون.

این روزا اگه یک روز کامل رو در کنار دخترم باشین ممکنه صد بار کلمه ی سیام "سلام" رو از دهنش بشنوید.

هرکسی از در بیاد تو بهش سلام می کنه. گاهی بی موقع ازش استفاده می کنه ولی از اونجایی که کلمه ی خوبی رو برای تکرار یاد گرفته و ما هم از شنیدنش لذت می بریم و سیر نمی شیم، و هربار با استقبال ما مواجه میشه، کماکان به سلام کردن ادامه می ده!

دیگه به سنی رسیده که مفاهیم رو متوجه میشه و در جواب سوال های ما از کلمات مناسب استفاده می کنه. مثلا می گه بیش.(بشینم) می گم کجا؟ به صندلی اشاره می کنه و می گه بایا (بالا)

و اینکه اسباب بازی ها و نی نی هاش رو می تونه بطور مجزا از هم تفکیک کنه. نی نی ای که تازه خریدیم. نی نی زهرا سادات. نی نی ای که می بریش آب بازی. و ...

هرزمان پی پی می کنه میاد و می گه آبازی (آب بازی)

عروسک هاش رو می ذاره توی هر ظرف یا سبد یا وسیله ای و می خونه "دا دا آدازه" ( تاب تاب آب بازی)

هر چیز دیگه ای رو هم در حال تکون خوردن ببینه همین شعر رو در وصفش می خونه!عاشق چشم چشم دو ابرو کشیدنه. دیشب یه تیکه کاغذ و یه قاشق کوچولو رو برده داده دست پدر بزرگش و میگه برام چشم چشم دو ابرو بکش!!

از کتاب خوندن و دیدن نقاشی کتاب های قصه چنان ذوقی می کنه که نگو! دوست داره عکس تو کتابا رو نشونش بدیم و بپرسیم مثلا این نی نی دهنش رو چه جور کرده یا اینکه این آقاهه داره چیکار می کنه!

وقتی هم من مشغول به انجام کاری باشم خودش عروسک ها رو می شونه و براشون کتاب می خونه. با آهنگ و حرکت دست و صورت و ... خلاصه هیجان زیادی همراهه. خوش بحال عروسکاش!

در راستای همین شعر دوست بودنش هست که شبها ازم می خواد کدوم لالایی رو براش بخونم. دیشب چندتایی لالایی رو شروع کردم به خوندن که هر بار یه "نه" محکم می گفت و اخم می کرد. وقتی به لالاییه مورد نظرش می رسیدم سکوت می کرد و چشماش رو می بست و می خوابید.

بین لالایی ها هم از لالایی اسب چوبی که تو شبکه ی پویا می خونه رو بیشتر می پسنده. قبل تر ها لالا لا لا گل لاله و گنجیشک لالا رو ترجیح می داد.

تقریبا هیچ علاقه ای به دیدن TV نداره مگر اینکه لالایی های شبانه ی شبکه ی پویا باشه که دیده شده تا چند نیم ساعت هم بدون تحرک رو به TV می شینه و به لالایی ها توجه می کن!!!!!. وقتی هم تموم می شن بلند میشه و می ره دنبال بازیش.

به کثیف یا خیس شدن دستش حساسیت داره. وسط یه وعده ی غذایی چند بار باید دستاشو پاک کنیم و بشوریم!!!

علاقه ی شدیدی به راه رفتن با کفش توی حیاط و کوچه داره . البته این روزها هوای رشت به شدت سرد بود و چند روزی هم که برف و بارون بود و اصلا برای پیاده روی مناسب نبود.

از غذا خوردنش هم بگم که یکی دو ماهی میشه که با من صبحانه می خوره. نون و کره یا خامه یا عسل رو دوست داره. پنیر دوست نداره.

میان وعده هم تخم مرغ یا بیسکویت می خوره و شامش اکثرا نون خالیه. بچم از حالا به فکر رژیمه!!!

 به ماست و دوغ و لبنیات تمایلی نشون نمی ده. راستی شما ها چیکار می کنین که بچه هاتون ماست می خورن؟

به زهراسادات خیلی وابسته شده و اگه یه روز همدیگه رو نبینن خیلی بشون سخت می گذره. دو شب پیش فاطمه سادات رو گذاشتم خونه ی پدرم و اومدم یه دستی به سر و روی خونه بکشم و شب برم مسجد. زهرا سادات که دید بچه رو با خودم نیاوردم زد زیر گریه.خودم هم دلم برای فاطمه سادات تنگ شد و با هم گریه کردیم... برنامه ای شده بود برای خودش!! خوش بختانه الان بیشتر با هم بازی می کنن.

البته بازی های بدون اسباب بازی شون مسالمت آمیز تره. تو باقی موارد اکثرا روی داشتن یه اسباب بازی با هم دعوا می کنن و بالاخره یکی شون کوتاه میاد .

دیگــــــــــه ...

چیزی یادم نمیاد و این وروجک هم داره مدام به کی بورد دست می زنه و اگه ادامه بدم ممکنه بین مون دعوا بشه!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

الناز مامان آوا
16 فروردین 93 13:58
قربونش برم من. تو اين سن بچه ها با انتخاب ميخوان بگند كه اونا هم حق انتخاب دارند و ما هم بايد به خواستشون و سليقشون احترام بذاريم. خيلي كارخوبي ميكني كه ميذاري حق انتخاب داشته باشه. آوا هم همينجوريه حتي واسه برنامه هاي تلويزيون بايد اظهار نظر كننه. براي خوردن غذا. براي خوابيدن با من يا باباش براي لباس پوشيدنو..... آوا هم به بچه هاي بزرگتر از خودش وابسته تره دوست داره بيشتر با اونا بازي كنه دختر خالش كلاس اوله عاشقانه دوسش داره. ماشالله به فاظمه جون با اين شيرين زبونياش.
مهدیه
پاسخ
نازیییییییی فاطمه ی ما هنوز به جایی نرسیده که برای لباس پوشیدنش نظر بده. البته خداروشکر چون می بینم که جاریم امسال یه عالمه لباس برای دخترش خرید و نتونست راضیش کنه که بپوشدشون!! ولی خوردن غذارو دیگه نگووووو! برنامه ای داریم باهاش! تو اطرافیان ما دو سه تا بچه هستن که یکی دو سال از فاطمه مون بزرگتر هستن اما خیلی اذیتش می کنن و پرخاشگرن. واسه همین دختر ما هم به بزرگتر ها اعتماد بیشتری داره . بزرگتر هایی که بلد باشن باهاش بازی کنن و براش وقت بزارن.
سمیرا
16 فروردین 93 20:10
واااااااااااااااااای بچه چقدر کارای شیرین داره إن شاءالله زیرسایه ی حضرت زهراوپدرومادر بزرگ بشن
مهدیه
پاسخ
ممنون از دعای خیرت عزیزم بوس
کوثر
16 فروردین 93 20:57
سلام همینه دیگه خاله فاطمه سادات، اگر یک روز نبیندش، کلی دلش تنگ میشه... ببوسش
مهدیه
پاسخ
الهه مامان سلما
17 فروردین 93 1:35
دلمان را آب می اندازی بدجوری، مادر دختری ، برنامه ها داریدها... خودم یه دونه فسقولشو دارم که بدجوری امانم را بریده، از وقتی از حالت افقی، عمودی شده، خواب نداریم... روزی هزار کیلومتر راه میرررررره
مهدیه
پاسخ
کاش بتونیم به این برنامه ها جامه ی عمل هم بپوشونیم... فعلا که نه من حوصله دارم و نه شیطنت های خانوم کوچولو مجالش رو میده!! این عمودی شدن بچه ها آغاز مرحله ی جدیدی از خریدن جهیزیه رو فراهم می کنه
mahtab
17 فروردین 93 14:07
سلام عذرت رو میپذیریم اما منتظریم تا هرچه زودتر بیایی و عکس بذاری چه خوب که سلام کردن رو بلد شده، پسر من اصلا هیچ صدایی در تقلید از سلام گفتن در نمیاره متاسفانه چه خوب که بلد شده خودشو سرگرم کنه اتفاقا پسر منم عاشق شعر چشم چشم دو ابرو ئه و به مداد هم میگه "ابو" یعنی "ابرو" عالیه که به کتاب علاقه داره، آفرین بهش بدون شیر میخوابه؟ چه خوب، پسر من اصلا و ابدا بدون شیر خوابش نمیبره هنوز به تی وی علاقه من نشده؟! بهتر البته دخترها معمولا به کثیف شدن دستهاشون حساسن، اما پسر منم تازگیها وقتی دستش کثیف میشه گیر میده که براش بشوریم خوبه که خودش دوست داره راه بره، هنوز به مرحله ی خسته شدن از راه رفتن نرسیده یا ازش گذشته؟! پسر من یکدفعه ای و بدون هیچ تلاشی از یک روزی به بعد که تقریبا یکی دوماه پیش یبود به ماست علاقه مند شد دختر شما هم رفته رفته بهتر میشه اشتهاش به لبنیات، سعی کن بهش شیر بدی تا عادت کنه ماشاالله به دخترتون که این همه بزرگ شده، "باران" ، نوه خواهر شوهرم که هم سن فاطمه سادات شماست اصلا و ابدا حرف نمیزنه، فقط اشاره میکنه و یه "بابا" میگه ماشاالله به فاطمه سادات باهوش و زرنگ خودمون
مهدیه
پاسخ
سلام مهتاب جونم نه بابا بدون شیر که نمی خوابه. اول یه عااالمه شیر م خوره بعدش رو پام لالا می کنه. اگرم خیلی خسته باشه که با همون شیر می خوابه. راستش هنوز بهش شیر گاو رو بطور مستقیم ندادم. می ترسم بهش علاقه نشون نده. والا وسط راه رفتن هاش خیلی پیش میاد که بیفته از شدت عجله، ولی تابحال ندیدم خسته بشه!!! بعد از کلی تلاش تازه راضی به خوردن قطره آهن بدون مشکل و دردسر شده. امیدوارم برای خوردن لبنیات این همه دردسر نکشم!!!! راستی هرچقدر مادر با بچه بیشتر صحبت کنه، بچه بیشتر و زودتر حرف می زنه! منم که پر حــــــــــــرف!!!!!!!!!!!!!!!
صبا خاله ی آیسا
17 فروردین 93 15:06
عزیزم سال نوتون مبارک
مهدیه
پاسخ
سلام عزیزم سال نو برای شما و خواهر خوبتون و دختر کوچولوش هم مبارک باشه!
مامان سید
17 فروردین 93 16:19
شنیدم خبرهای خوبی در راهه! همون ماجرای 13 روز مانده تا..... بامزه بود اینجا که نوشته بودی با زهراسادات نشستی گریه کردی
مهدیه
پاسخ
آره اتفاقا دلم می خواد بنویسم اینجا ولی نمی دونم چطور بگم. در قالب کلمات نمی گنجه! آره واقعا خودم هم یاد اون لحظه می افتم اشکم در میاد و هم خنده ام می گیره!
شاپرک - مامان رها
17 فروردین 93 18:09
سلام دوست جون خوبی؟ سال نو مبارک ماشاا... به این عروسک منتظر عکسای قشنگ فاطمه سادات هستیم دوستتون داریم هوارتا
مهدیه
پاسخ
سلام نازنین رسیدنتون بخیر ما هم دوستتون داریم یه عاااااااااااالمه
مریم مامی رَسپینا
18 فروردین 93 15:44
سلام عزیزم سال نو مبارک انشالا سال خوبی داشته باشین با بهترین ارزوها برای شما و کوچولوتون 16 ماهگی دختر خوشگلت هم مبارک باشه
مهدیه
پاسخ
سلام ممنون مریم جون بوس
مامان بشرا
18 فروردین 93 23:19
پس به سلامتی راهی سفر کربلا شدین خوشابه حالتون حتما من و دخترمم یاد کن زیر گنبد امام حسین برای سلامتی و عاقبت به خیری همه نی نی هامون دعا کن خوش به حالت التماس دعای شدید
مهدیه
پاسخ
ایشالا اگه قسمت مون باشه! چشم
مائده(ني ني بوس)
19 فروردین 93 16:39
سلام سال نو مبارك(با تاخير).اميدوارم هر جا هستيد خوب و خوش باشيد.رمز وبلاگ دخترم در خصوصي
مهدیه
پاسخ
سلام مائده جونم سال نو برای شما هم مبارک باشه ممنون که به فکرمون بودی! بوس
مامان فاطمه
20 فروردین 93 21:46
جووونم قربون این دخمل باهوشمون برم من الهی جیگری خاله جوووونم فاطمه من هم عاااااشق راه رفتن باکفش توی حیاط یا کوچه است.وقتی از بیرون برمی گردیم و می خوایم کفشاشو در بیاریم یه جنگ و دعوای حسابی دارم با این فسقلمون
مهدیه
پاسخ
سلام عزیزم خب پس هم دردیم!!
زهره(مامان فاطمه)
23 فروردین 93 10:34
بووووووووس برای دخمل شیرینم .راستی عیدتون مبارک صدسال به این سالها
مهدیه
پاسخ
سحر
2 اردیبهشت 93 7:19
سلام یا به قول فاطمه جان سیام. بانو خدا حفظش کنه چقدر کارهای بچه ها و خاطراتشون آدمو به وجد میاره لذت بردم
مهدیه
پاسخ
بله همینطوره!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد