سفرنامه ی مشهد
الحمدلله خدا قسمت کرد و با خانواده ی همسری عازم شهر امام رضا شدیم. سفرنامه رو توی دو تا پست براتون می ذارم. همونطور که گفته بودم قرار بود من و جاری و بچه هامون با هواپیما بریم مشهد و باقی با ماشین خودشون همسفرمون باشن. اما شبِ قبل از سفر که رفته بودم خونه ی پدرم تا فاطمه رو حموم و آماده ی سفر کنیم، جاری جون زنگ زد و گفت بهتره من و همسری با هواپیما بریم و خودش و همسرش با ماشین بیان. دلیلش رو جویا شدم و گفت این جوری بیشتر خوش میگذره!!! منم قبول کردم و گفتم پس حالا که همین دوتا بلیط رو به سختی پیدا کردیم ، پس مسیر رفت من و همسری هوایی بریم و مسیر برگشت اون و همسرش. از اونجایی که برادر شوهر جان ، از اول دلشون می خواست هوایی برن ...
نویسنده :
مهدیه
12:42