بوی ماه مهر
چند روزی بود که قصد داشتم روز بازگشایی مدارس دخترمو ببرم مدرسه تا فضای مدرسه رو با بچه ها و شور وشوق اون روز ببینه!
اول مهر فاطمه خانوم ساعت 10 از خواب بیدار شد و پدرم اومد دنبالمون و نزدیکای 11 و نیم مدرسه بودیم.
بچه ها با لباسای رنگی . زرشکی و صورتی و بنفش و یاسی...
فضای مدرسه خیــــــــــــــــــلی قشنگ و دوست داشتنی بود. البته با مدرسه ی زمان ما خیلی متفاوت بود. میز و نیمکتایی که ما روشون درس خوندیم کهنه تر بودن. تخته سیاه و گچ. یادش بخیر
نشد از دخترم عکس بگیرم. چون دیر رسیده بودیم مراسم جشن تموم شده بود و داشتن بچه ها رو واسه سرویس دسته بندی می کردن.
چند تا از شاگردای قرآن سالهای قبلم رو دیدم. دخترداییم مطهره جون هم تو صف کلاس پنجم بود.
خواهرِ جاریم معلم همون مدرسه است. مادرم مدیرن و مدیر دوران راهنماییم هم همکار مادرم هستن. یکی دو نفر دیگه از معلم ها هم از دوستانم هستن. زنداییم هم اومده بود تا اول مهر پیش دخترش باشه. خواهرم و زنداداشم هم اومده بودن به مادرم کمک کنن. دیروز به مادرشوهرم گفتم بعد این همه سال تازه فهمیدم اینی که میگن مدرسه خانه ی دوم ماست یعنی چی!![نیشخند]
خلاصه اینکه بهمون خوش گذشت حسااااااااااااااااابی!
شروع سال تحصیلی جدید رو به همه ی مامانای وبلاگی علی الخصوص مامانایی که گل هاشون رو امسال راهی مدرسه کردن تبریک میگم!