فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

مادردختری

توت فرنگی

یه مشکلی من دارم به نام حساسیت غذایی. بدنم به خیلی از غذا ها حساسیت نشون میده و با خوردن اون غذا، بدنم کهیر می زنه و خارش می گیره. تخم مرغ و خیارشور و سس مایونز و عسل و سوسیس و کالباس و انواع ادویه جات و خیلی چیزای دیگه... گرچه تو این لیست خیلی چیزای خوشمزه ای هم هست که گاهی مجبور به خوردنشون میشم و تا چند روز خودم رو بخاطر خوردنشون ، سرزنش می کنم، اما این وسط یه چیز خیلی خوشمزه ای هم هست که چند روزیه فهمیدم به این لیست تعلق داره. میوه ای که مدتی بود منتظر بودم بیاد به بازار... میوه ای خوشمزه به نام  توت فرنگی              همین جور بیخود و بی جهت که نمی تو...
9 خرداد 1393

هفته ی اول خرداد

مموری گوشیم رو روی سیستم خودمون و خواهرم و مادرشوهرم امتحان کردم. با سیم رابط و رم ریدر . ولی فایده ای نداشت. برادرشوهرم میگن مموریم سوخته. ولی آخه عکساشو تو گوشیم نشون میده!  جالبه که فقط و فقط تو گوشی من عکسا رو نشون میده و جای دیگه باز نمی کنه. برادرشوهرم پیشنهاد دادن عکسای گوشیم رو تا قبل از اینکه پاک بشن بلوتوث کنم به لب تاپ مادرشوهرم و رم گوشیم رو تعویض کنم. ایشالا جمعه هم به دخترخالم و همسرش نشون میدم تا ببینم پیشنهاد اونا چیه! خلاصه اینکه تا زمان درست شدن گوشیم باید وبلاگ رو بدون عکس بگردونم. و اینکه از اتفاقات شیرین این روزهای اخیر که میگم، خاطره ی تصویری ای ثبت نکردیم. البته یکسری عکس با دوربین گرفتیم که...
8 خرداد 1393

آسیب های تک فرزندی

مقاله ای مربوط به افزایش جمعیت خوندم که بنظرم بد نیست، در این ایام که سیاست های کلی افزایش نسل رو هم رهبری به دولت ابلاغ فرموندن، از نظر بگذرونیم این جا  مطالعه بفرمایید خوشحال میشم این جا و در کامنت های این پست این نظریه رو به بحث بگذاریم و هرکس نظرش رو بگه. البته قطعا ما صاحب نظر نیستیم و نمی تونیم جمع بندی درستی بدست بیاریم ولی قطعا خوندن نظرات جمع، کمک میکنه بیشتر و بهتر به مسئله ی ازدیاد نسل فکر کنیم. ...
31 ارديبهشت 1393

:-(

از دیروز صبح عطسه و آبریزش بینیش شروع شد... تا شب تب نداشت. خداروشکر بد اخلاقی هم نکرد. سرحال بود و بازی می کرد. بهش سیتریزین دادم تا آبریزشش قطع بشه. فکر می کردم حساسیت فصلیه ولی ظاهرا قضیه جدی تر از اینا بوده  غروب کمی بدنش گرم شد. با استامینوفن بدنش رو خنک کردم. شب هم تب نکرد خداروشکر. صبح بردیمش دکتر. آقای دکتر گفتن سرماخورده   و دوسه روزی تب می کنه  و بیحال میشه!! با شربت سرماخوردگی و استامینوفن و قطره ی بتامتازون اومدیم خونه. اتفاق هیجان انگیز اما ناگواری که تو مطب دکتر افتاد این بود که موقع معاینه ی گلوی فاطمه سادات و زمانیکه آقای دکتر چوب معاینه رو برد تو دهان دخترم، خانوم خانوما .......... ...
31 ارديبهشت 1393

سفر یک روزه به روستای پدری

سلام دیروز با فاطمه سادات و باباش و همراهی پدر و مادر و خواهر و  مادر شوهر و پدرشوهرم به روستای پدریم ، روستایی از توابع لنگرود رفتیم. روستایی که پدرم تا قبل از دانشجو شدنش اونجا بزرگ شده بود. یه خونه ی چوبی بزرگ و قدیمی و خونه ی عموهام که دور تا دور این خونه ی بزرگ هستن. محوطه  ای پر از باغ ها و باغچه های کوچیک که توشون درخت و سبزی بود. تو باغ، آلوچه های ترش و شیرین، باقالی، نارنج های باقیمونده از فصل سرما و سبزی های محلی چیدیم. وااااااای که چقدر خوردن آلوچه و باقالی محلی تازه تو باغ می چسبه فاطمه سادات و باباش هم دنبال مرغ و جوجه ها می کردن و خلاصه بهمون کلللللللللی خوش گذشت.   قراره جمعه ی آینده هم با...
27 ارديبهشت 1393

خبر

متاسفانه دیشب دخترخالم لینک این خبر رو برام فرستاد. ...
20 ارديبهشت 1393

سیدحسین

یک هفته بود که خبر تولدش رو شنیده بودم و اولین عکسش رو از طریق وایبر برام فرستاده بودن. چهره ی معصومی داشت. از همون روز قصد داشتم یه تبریک وبلاگی براش بزارم. ولی نخواستم پیش دستی کنم و قبل از پدر و مادرش از تولدش به دوستان خبری بدم. امروز دیدم نوشتن. از اومدنش... از جاری شدن چشمه های خیر و برکت در زندگی شون. از آغازین روز ماه رجب! سید حسین نازنین  "تولدت مبارک" انشاالله دعای پدر و مادرت در حقت مستجاب بشه!   ...
20 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد